آیدا از ۳۲ تا ۳۳ ماهگی
سلام این ماه یه چند روز بابایی وداداشی رفتن زیارت امام رضا وبنا به دلائلی نشد که من ومامانیم همراهشون بریم ومن خیلی براشون دلتنگی کردم در عوض یه دو روزی خاله وباران اومدن پیشمون که به من خیلی خوش گذشت این ماه خیلی زورگو شدم وبا گفتن " گفتم" باصدای بلند حرفم رو به زور می خوام به کرسی بشونم بد غذائی هام همچنان ادامه دارد وبا شنیدن اسم غذا کهیر میزنم از غصه ولی به انواع میوه علاقمندم یه کار دیگه پیدا کردن یه سوژه و سوالات مکرر مثلا به یه چیزی گیر میدم ودائم میپرسم این چیه کی اینو خریده چرا خریده از کجا خریده و... وبه اتفاق خیلی مهم بالاخره یه دونه رنگ رو یاد گرفتم رنگ صورتی به نای نای هم خیلی علاقمندم و به محض شنیدن آهنگ میرم وسط ...
نویسنده :
آیداکوچولو
15:59